زنگبار یا دلیل آخر
پسر
آدم باید از اینجا برود، اما باید به جایی هم برسد. آدم نباید کار پدر را بکند.پدر هم میخواست از اینجا فرار کند. اما همهاش میرفت وسط دریا، بیهدف. وقتی آدم غیر از وسط دریا جایی نخواهد برود ناچار هر بار بر میگردد. پسر با خود میگفت آدم فقط وقتی میتواند از اینجا کنده شده باشد که آنطرف دریا به خشکی برسد.(از متن کتاب)
یودیت
مادرش او را به رریک فرستاده بود؛حال آنکه رریک شاعرانه نبود.یک دختر جوان در رریک زود سالمند می شد.یک دختر نجیب این جا به سرعت با تجربه و بلند شدنی می شد.نگاهش بی رحمانه و با وجود این درمانده بود.جهشی زیاه سریع و ناسنجیده کرده بود؛جستنی از ویلای گل های کوکب؛از ویلای زیبای خودکشی مادرش به درون خشونت ولنگاری یک دختر و تیزی پناه جستن در پوست فاحشگی(از متن کتاب)
زنگبار یا دلیل آخر
آلفرد آندرش
سروش حبیبی
انتشارات ققنوس
1387
2800 تومان
پی نوشت :در معرفی رمان «زنگبار یا دلیل آخر» نوشتهی آلفرد آندرش-سیب گاززده - سعید کمالی دهقان